لحظه ها

زمان

قطره

قطره

می چکد

از ساعت ِ دیواری

و هر قطره

سرخ تر از لحظه های ِ پیش

 

عقربه ها

لحظه ها را

لحظه

به

لحظه

گردن می زنند

گل های ِ قالی زرد شدند:

                                از خجالت یا ترس؟

از درون ِ ساعت

جغدی می خواند

 

اشک ِ ما

قطره

قطره

می چکد

بر روی ِ لحظه ها

 

امید ِ ما

روئیدن ِ سرو را

به انتظار نشسته است.